داستان جالب و پر ماجرا

ساخت وبلاگ
۰۰۰۷۶۱۲۹۶۹

پدری با دو فرزند کوچکش مشغول قدم زدن در پیاده رو بود.

پسر بزرگتر پرسید: پدر جان ما چرا اتومبیل نداریم؟

پدر گفت: من یک پدر زن ثروتمند پیر دارم، اگر او فوت کند، ثروتش به مادر زن من خواهد رسید، پس از آنکه مادر زنم هم مرد، ثروت او به ما رسیده و من خواهم توانست که یک ماشین برای خودمان بخرم.

پسر کوچک، پس از شنیدن حرف پدر گفت: پدر جان، من پهلوی شما خواهم نشست.

پسر بزرگتر با ناراحتی جواب داد : تو باید عقب بنشینی، جای من در جلو می باشد.

دو برادر ناگهان شروع به دعوا و کتک زدن همدیگر کردند.

حتما بخوانید  از میان توانایی های زیر دوست دارید کدامیک را داشته باشید؟

پدر که خیلی عصبانی شده بود، گفت: بیایید پایین ،بچه های بی تربیت.

تقصیر من است که شما را سوار ماشین کرده ام.

سایت تفریحی سرگرمی...
ما را در سایت سایت تفریحی سرگرمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار pride بازدید : 138 تاريخ : دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت: 0:49